تحولات منطقه

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۰
کد خبر: ۷۹۷۸۹۰

فرانسیس فورد کاپولا قصد دارد فیلم جدیدی به نام «مگاپولیس» را بسازد و یکی از احتمالات، درباره بازیگران این فیلم، همکاری دوباره آل‌پاچینو برای ایفای یک نقش کوچک در این فیلم است. معمولا کاپولا را به‌خاطر فیلم‌هایش، فیلمسازی مخالف سیاست‌های امپریالیستی آمریکا می‌دانند و به‌خصوص فیلم «اینک آخرالزمان» را در این راستا ارزیابی می‌کنند اما آماندا داوسون، نمایش‌پرداز، کارگردان و استادیار دانشگاه ایالتی یوتا در این مطلب که خلاصه‌ای است از مقاله او به‌نام «اینک آخرالزمان: نمایش امپریالیسم و آخرالزمان» معتقد است این فیلم برخلاف دیدگاه رایج، در راستای اجرای سیاست‌های امپریالیستی آمریکاست. این مقاله در شماره ۲ سال ۲۰۲۱ مجله مطالعات فرهنگ عامیانه منتشر شده است.

کاپولا در خدمت امپریالیسم
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

داستانگویی مبتنی بر رویدادهای تاریخی، هم مخاطبان را به دل آن رویدادها می‌کشد و هم به آنها فرصت می‌دهد از آن رویدادها جدا شوند. این امر به‌ویژه در مورد آثار داستانی یا غیرداستانی در مورد جنگ ویتنام صادق است. این جنگ، به‌عنوان نخستین جنگ تلویزیونی به خانه خانواده‌های سراسر جهان وارد شد و در دهه آخر جنگ و دهه‌های پس از آن کتاب‌ها، نمایشنامه‌ها و فیلم‌های بسیاری که سعی داشتند وحشت و درام جنگ ویتنام را به تصویر بکشند، تولید شدند.  

اینک آخرالزمان یکی از فیلم‌های فهرست بلندبالای فیلم‌های جنگ ویتنام است و مانند اکثر فیلم‌های جنگ ویتنام، روایتی تخیلی و همچنین اقتباسی است اما به ما امکان بررسی واقعیت امپریالیسم و آخرالزمان را می‌دهد. ترکیب این ایدئولوژی‌ها در این فیلم، آن را از دیگر فیلم‌های جنگ ویتنام جدا می‌کند چرا که این فیلم، امپریالیسم آمریکا را از طریق اجرای خود امپریالیسم، برجسته می‌کند.
به گفته ادوارد سعید، امپریالیسم «روند یا سیاستی برای ایجاد یا حفظ یک امپراتوری است». امپریالیسم، تأثیرات و کنترل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را دربر می‌گیرد. امپریالیسم در جنگ به‌ویژه در جنگ تجاوزکارانه‌ای مانند جنگ ویتنام که مردم را آواره و سرکوب کرد، امری ذاتی است.  من از مفهوم «آخرالزمان» برای بررسی فیلم و عملکرد آن استفاده می‌کنم. مرگ، ویرانی، ظلم و از دست دادن همه چیز در ایده آخرالزمان پیچیده شده‌است. کلمه یونانی آپوکالیپسیس (آخرالزمان) به پایان جهان مربوط نمی‌شود بلکه به آشکارسازی یا افشاگری اشاره دارد. تعریف کلمه آخرالزمان به تعبیر من دو عنصر دارد: آشکارسازی و نابودی کامل. ایده دانش و آگاهی جدید، دلالت بر پنهان بودگی یا ناشناختگی چیزی دارد و هنگامی‌که آشکار شد، آنچه که در پی آن می‌آید هلاکت است. آخرالزمان تقریبا همیشه به پایان اشاره دارد؛ پایان زمان یا پایان جهان. پایان به تعبیر دینی، به دنیای پس از مرگ یا قلمرو معنوی منتهی می‌شود که نویدبخش و امیددهنده است.  اما جنگی هم که اغلب از نتایج امپریالیسم است، خود نوعی آخرالزمان است. تمامیت‌سازی یا هرگونه ادعای ساختار یا هویت با تمامیت‌خواهی یکی شده و به‌عنوان ابزار سرکوب تلقی می‌شود. تمامیت‌خواهی (توتالیتاریسم) اغلب ابزار امپریالیسم است. از سوی دیگر ترور و وحشت متحد کننده‌است. در طول تاریخ نمونه‌هایی از این دست وجود دارد و یکی از نمونه‌های بارز اخیر، گرد هم آمدن مردم آمریکا در پی حملات 
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود. وحشت از آنچه اتفاق افتاد و ترس از آنچه ممکن بود اتفاق بیفتد، کشور را از بسیاری جهات متحد کرد. امپریالیسم، بسیاری مواقع از دل وحشت و ترس بیرون می‌آید. وحشت از این‌که اگر ویتنام از کمونیسم شکست بخورد، کمونیسم گسترش خواهد یافت نیز از دلایل درگیر شدن آمریکا در ویتنام بود.

آخرالزمان کاپولایی
کاپولا در مصاحبه‌ای اینک آخرالزمان را تجربه‌ای سینمایی توصیف کرد که به تماشاگرانش حس وحشت، جنون، احساسی‌بودن و معضل اخلاقی جنگ ویتنام را می‌دهد. عنوان فیلم ویژگی‌هایی را که کاپولا توصیف می‌کند با وحشت ناشی از جنگ و چیزی شبیه به پایان جهان را بیان می‌کند. بنابراین، دو عدسی ــ امپریالیسم و آخرالزمان ــ دست به دست هم می‌دهند. زمانی که کاپولا تصمیم گرفت فیلم «اینک آخرالزمان» را کارگردانی کند، می‌خواست تا حد امکان به جنبه‌های جنگ و طبیعت انسانی بپردازد. ترس و وحشت هم در جنگ و هم در طبیعت انسان وجود دارد. ضمن این‌که مقایسه جنگ با آخرالزمان بینش‌های مفیدی در مورد واقعیت جنگ ارائه می‌دهد. می‌توان استدلال کرد که جنگ و ایده‌های آخرالزمان جدایی‌ناپذیر هستند. اینک آخرالزمان براساس داستان کوتاه «قلب تاریکی» جوزف کنراد ساخته شده است. داستان و مضامین روایت کنراد، به استثنای زمینه روایت، به دقت در فیلم دنبال می‌شود. داستان کنراد در رودخانه کنگو در آفریقا می‌گذرد و امپریالیسم اروپایی را برجسته می‌کند و گروهی مدعی‌اند کنراد نژادپرست بوده است. یکی از مؤلفه‌های کلیدی فیلم کاپولا هم، اجرای ذهنیت «ما در مقابل آنها» با برجسته کردن «دیگری» و «بیگانه بودن» ویتنامی‌ها و کامبوجی‌هاست.

مرگ سیاهان، موتور محرکه ارتش آمریکا

لایه دیگری از عملکرد امپریالیستی فیلم، مساله نژاد و ارتش ایالات متحده است. جنگ یک عمل امپریالیستی است و ایالات متحده با جنگ بیگانه نیست اما ارتش آمریکا در طول تاریخ، بر بدن‌های سیاه و قهوه‌ای برای کمک به حفاظت از منافع ایالات متحده تکیه کرده است. در همان دوران جنگ ویتنام این بحث در آمریکا مطرح بود که سرباز سیاه، قهرمانی خود را ثابت کرده است. اینک آخرالزمان، رفاقت بین سربازان را نشان می‌دهد که در بسیاری از موارد نشان‌دهنده روابط مستحکم است اما توجه به این نکته مهم است: هیچ‌یک از سربازان سیاهپوست که با ویلارد سوار قایق می‌شوند زنده نمی‌مانند.
در حالی که در واقع تنها یک سرباز سفیدپوست، لنس با ویلارد زنده می‌ماند، همه سربازان سیاهپوست مدت‌ها قبل از رسیدن ویلارد به کامبوج می‌میرند. فیلم، فراتر از نمایش مرگ کامبوجی‌ها و ویتنامی‌ها، نمایشگر مرگ سربازان سیاهپوست آمریکایی است. جنگی که برای آمریکایی‌ها نقطه تفرقه و کدگذاری است. این درحالی است که فیلم، موضوع ناسیونالیسم را هم پیچیده کرده است زیرا ویلارد در حال مبارزه با «آنها» (کامبوجی‌ها و ویتنامی‌ها) و «ما» (کورتز) است؛ یک جنگ داخلی. کاپولا در مصاحبه‌ای گفته است: «فیلم من تلاشی برای تمسخر، انتقاد یا محکوم کردن کسانی نیست که در جنگ شرکت کردند. فیلم من صرفا تلاشی برای استفاده از شکل نمایشی برای بررسی مسائل جنگی است که قطعا از رویدادهای مهم تاریخ ماست». من معتقدم کاپولا در این تلاش‌ها موفق بود اما واضح است که او از طریق ساخت آخرالزمان، اقدامات امپریالیستی خود را تشخیص نداد.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.